خلاصه رمان بامداد خمار | کتاب صوتی بامداد خمار
خلاصه کتاب بامداد خمار + نسخه صوتی
خلاصه کتاب و کتاب صوتی بامداد خمار را اینجا دریافت کنید و با محتوای جذاب آن به صورت صوتی و متنی آشنا شوید.
پر بازدید
اگر دوست دارید داستان بامداد خمار را بدون خواندن کل کتاب بشناسید، این خلاصه مناسب شماست. در این مطلب مهمترین اتفاقات و شخصیتهای رمان را مرور میکنیم. علاوه بر متن خلاصه، نسخه صوتی آن هم آماده شده تا بتوانید داستان را در هر زمان و مکان گوش کنید. این راه سادهای است برای تجربه جذاب داستان عاشقانه و پرحاشیه بامداد خمار.
خلاصه کتاب بامداد خمار
"بامداد خمار" سرگذشت عشق پرشور و شتابزده دختری پانزده ساله به نام مجبوبه از طبقه متمول و نسبتا اشرافی اوایل سلطنت رضا شاه، نسبت به جوانی تهیدست از طبقه پایین اجتماع است. عشقی خام که دختر جوان را بر آن میدارد تا به رغم مخالفت اطرافیان و با رد عواطف عاشقانه و پیشنهاد ازدواج پسر عمویش _ منصور _ و با قبول محرومیت از پدر و مادر طی مراسمی ساده به عقد رحیم شاگرد دکان نجاری سرگذر، در آید. آشیانه عشق محبوبه که به مدد پدرش بصیر الملک در خانهای کوچک و محقر جایگزین میشود به مرور زمان به شکنجهگاهی جهنمی مبدل میگردد. دختر جوان در زندگی جدید که با زندگی مرفه و بیغم و رنج گذشته فرق بسیار دارد و با حشر و نشر با مادر رحیم که زنی بی سواد و طماع و دسیسهگر است و شوهری که به تدریج جاذبه خویش را از دست میدهد و تحت تأثیر ناپختگی و جهالت خویش و نیز پارهای از خصوصیات حاکم بر طبقه خود چهرهای خشن و مغایر با تصورات نخستین دختر نشان میدهد گرفتار برزخی از عشق و نفرت میشود. در این میان وجود الماس پسر کوچک آن دو و نیز شراره های کم سوی عشق در حال احتضار، یگانه رشتهای است که این پیوند نامتجانس را دوام میبخشد و لحظاتی از شادی و سعادت گذرا را به زن هدیه میکند.
محبوبه آن زمان که از جاذبههای صوری مرد رها میشود و آماج آزار و ضرب و شتم او قرار میگیرد و به عمق اشتباه جوانی خود پی میبرد از به دنیا آوردن فرزندی دیگر سرباز میزند و با توسل به شیوهای خطرناک جنین خود را میاندازد و بر اثر عواقب سوء آن برای همیشه نازا باقی میماند. الماس خردسال نیز پس از چندی بر اثر غفلت مادر رحیم در حوض خانه همسایه غرق میشود و محبوبه از شدت افسردگی در بستر بیماری میافتد. رحیم که به زودی غم از دست دادن فرزند را به فراموشی میسپارد به خیانتهای خویش ادامه میدهد و تلاش دارد تا با اغوای محبوبه خانه و دکان جهیزیه او را به تملک خویش درآورد. ولی این بار محبوبه به قیمت خرد شدن در زیر ضربات سنگین رحیم و پس از کشمکش تن به تن با مادر او موفق میشود خود را از آن زندان رها سازد و به آغوش خانواده پدری و زندگی آرام و بی دغدغه سابق بازگردد.
منصور که در مدت 8 سال دوری محبوبه از محفل خانوادگی دو همسر اختیار کرده و دارای فرزندانی است و کماکان خاطره عشق محبوبه را در دل دارد به اصرار همسر خویش _ نیمتاج _ که زنی متدین و دارای کمالات و ادیب اما آبله روست. محبوبه را به ازدواج خویش در میآورد! بدین سان مثلث عشق محبوبه منصور و نیمتاج شکل میگیرد که در آن هر سه قهرمان تلاش دارند تا آلام و رنجها و احساسات پرشور خویش را از دیگران پنهان نگاه دارند. محبوبه مالامال از حسادتی زنانه و در آرزوی داشتن فرزندی از منصور، نیمتاج در حسرت زیبایی محبوبه و هراس از دست دادن همسر و فرزندان و منصور درگیر روابطی دوگانه از یک سو عشق سوزان به محبوبه و از سوی دیگر تکلیف وجدانی نسبت به نیمتاج و در موقعیتی مغایر با اعتقادات قلبی و افکار روشنفکرانه خویش. آنان به زندگی غیر متعارف و به ظاهر مسالمتآمیز خویش ادامه میدهند تا عاقبت این تنش پنهان میان سه قهرمان با توسل محبوبه به ایمان و تسلیم او به سرنوشت به آرامی میگراید. سرانجام پس از سالها با مرگ نمیتاج و منصور این مثلث از هم میپاشد و محبوبه با فرزندان منصور تنها میماند.
رمان از طرح داستان در داستان پیروی میکند. اما تسلسل وقایع در داستان اصلی به یکدستی حفظ میشود. شخصیتها ساده و تک بعدی ترسیم میشوند و تنها شخصیت راوی یعنی محبوبه است که ابعاد پیچیدهای میگیرد و به صورت تلاطم درونی یک زن در بستر حوادث زندگی به تفصیل بیان میشود. همین کندوکاوهای یک سویه در عالم ذهنی راوی و گفتگوهای درونی او (که به خصوص در فصل دوم شکل اغراق آمیز و گاه تصنعی میگیرد) و بی توجهی به ذهنیات قهرمانان دیگر (رحیم و مادرش) به انسجام رمان و قدرت تأثیر گذاری برخواننده نکتهبین لطمه میزند. این کاستی البته در بخش سوم که در آن نویسنده استادانه تألمات روحی محبوبه و تا حدی قهرمانان دیگر را به نمایش می گذارد برطرف میشود.
انتقال خصوصیات زمان و مکان به خواننده بسیار سطحی است و تنها به مدد کاربرد نام بعضی از اشیا و نشانهها از قبیل کالسکه اندرونی، پیچه و روبنده، سعی در فضاسازی میشود. در پردازش شخصیتها که جملگی از نظرگاه قهرمان (راوی) داستان توصیف میشوند، ضعف کلی دیده میشود و عدم تنوع زبان آنها این ضعف آشکار را دو چندان میسازد. در مجموع خواننده نباید در این اثر جویای مضامین پیچیده اخلاقی و فلسفی یا شگردهای ادبی باشد.
رمان سیری است در دنیای زن با قلمی زنانه؛ و نویسنده تلاش دارد تا در این کندوکاو تنها به احساسات عاشقانه و آسیبپذیری زن و زنجیرهای اسارت او بپردازد. در این میان مضمون ساده و در عین حال قابل تعمق داستان که بیانگر مرز باریک میان عشق و هوس و خطاهای جوانی است و قهرمان زن را به عمری رنج و اندوه یا به قول نویسنده در خماری پس از مستی هوس، باقی میگذارد متأسفانه گاه با برخی کلی گوییها و اخذ نتایج اجتماعی از جانب نویسنده بی آن که پشتوانه منطقی و پذیرفتنی در رمان داشته باشد، به شدت لطمه میبیند. این در حالی است که نویسنده سعی دارد تا شکل ساده رمان را حفظ کند و تنها به بیان زندگی چند انسان خارج از تأثیرات محیطی و اجتماعی در چارچوب کشمکش عشق و نفرت و تفاهم و عدم تفاهم و خوب و بد بپردازد. بدین سان مضمونی عام و روان شناختی که در هر نوع رابطه عشقی حتی درون یک طبقه اجتماعی واحد میتواند مصداق یابد گاه پی آمد اختلاف طبقاتی جلوه گر میشود.

ارسال نظر